نام رمان : شب نیلوفری
نویسنده : رویا خسرونجدی
به تو میرسم از این شب نیلوفری
به تو میرسم از این راه خاکستری
به تو که خاطره هامو به همیشه می بری
فصل اول
ماکان چشمانش را تا اخرین حد گشود و با حالتی عصبی گفت:
تو دیوونه ای
-ولی این نظر شخصی توئه،هر کس اونو دیده خلاف حرف تو رو زده.
-تو میفهمی چی مگی ماهان؟
-معلومه که میفهمم برادر من. این شمایی که داری حرف منو به یه معمای پیچیده تبدیل می کنی. بابا جون من دارم دو کلمه حرف حساب می زنم. می گم…
-نمی خواد تکرار کنی. همون دفعه اول شنیدم چی گفتی.
-خب پس مشکل کجاست؟
-بگو مشکل کجا نیست. کاری که تو می خوای بکنی از سر تا پا اشکاله،مشکله،اصلاً نشدنیه.
-این قسمت قضیه مشکله منه و منم یه جوری حلش می کنم.
-ماهان گوش کن.
-نه ماکان جان، شما گوش کن.
-بفر مائید قربان ،سراپا گوشم. تو ,حرف ,نیلوفری ,شب ,مشکل ,کن ,به تو ,شب نیلوفری ,تو میرسم ,میرسم از ,گوش کن
درباره این سایت